سایهی باد اثر نویسنده اسپانیایی، کارلوس روئیث ثافون داستانی پرهیجان درباره یک شهر با یک گورستان کتاب است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این اثر تا به حال به ۲۰ زبان ترجمه شده و یک کتاب پرفروش در سطح جهانی است.
این کتاب در ابتدا به زبان اسپانیایی در سال 2001 با عنوان “La Sombra del Viento” منتشر شد و از آن زمان به زبانهای متعدد ترجمه شده است. این کتاب اولین کتاب از مجموعه چهار رمان است که به مجموعه «گورستان کتابهای فراموش شده» معروف است.
این رمان عناصری از رمز و راز، عاشقانه و داستانهای تاریخی را در هم میآمیزد و مضامین عشق، خیانت و قدرت ادبیات را بررسی میکند. این کتاب به دلیل داستان سرایی غنی، طرح پیچیده و تصویرسازی از بارسلونای پس از جنگ مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. “سایه باد” به عنوان یکی از موفقترین و محبوبترین آثار کارلوس رویز زافون شناخته شدهو طرفداران بینالمللی زیادی به دست آورده است. همچنین به دلیل تجلیل از کتاب و کلام مکتوب مورد ستایش قرار گرفته است و آن را به رمانی محبوب در میان کتابشناسان تبدیل کرده است.
داستان “سایه باد” در بارسلون پس از جنگ جهانی دوم با پسر جوانی به نام دانیل سمپره آغاز میشود که توسط پدرش، فروشنده کتاب دست دوم، به کتابخانهای مخفی و مرموز به نام گورستان کتابهای فراموش شده برده میشود. . در این مخزن هزارتویی از کتابهای فراموش شده و مبهم، دانیل اجازه دارد یک کتاب را برای پذیرفتن و حفظ مادام العمر انتخاب کند. او رمانی با عنوان «سایه باد» از خولیان کاراکس، نویسندهای که چیزی دربارهاش نمیداند، انتخاب میکند.
وقتی دانیل بزرگ میشود، شیفته رمان کاراکس میشود. او میخواهد درباره نویسنده گریزان و دیگر آثارش بیشتر بداند. با این حال، او به زودی متوجه میشود که شخصی به طور سیستماتیک تمام کتابهای کاراکس را از بین میبرد. این کشف دانیل را در تلاش برای کشف رازهای زندگی خولیان کاراکس و اسرار مربوط به تخریب آثار او قرار میدهد.
همانطور که دانیل عمیقتر به گذشته میپردازد، متوجه میشود که زندگی کاراکس پر از تراژدی و است.
هرگز به هیچکس اعتماد نکن، دانیِل. بهخصوص افرادی که همیشه تحسینشون میکنی و در ذهنت بزرگترین انسانها هستن. همیشه همون آدمها بیشترین بار رنج و درد را روی دوشِت میگذارن و تو را به سمت بدترین مصیبتها هدایت میکنن.»
کتاب سایه باد
انتشارات: نیماژ
نویسنده: کارلوس روئیث ثافون
جملاتی از کتاب
«به دست آوردن پول به خودیِ خود کارِ سختی نیست. دشواری در اینه که پول را به روشی به دست بیاری که ارزش فدا کردن یک عمر زندگی را داشته باشه.»
بعضی اوقات، وقتی با یک غریبه صحبت میکنی حس آزادی و بیپروایی بیشتری داری تا اینکه با کسی حرف بزنی که خیلی خوب تو را میشناسه. واقعاً چرا اینطوره؟»
آنان که عاشقانه کسی را دوست دارند، عشقشان در سکوت است، با رفتارشان آن را نشان میدهند نه با کلماتی که بر زبان میآورند.
من در میان کتابها بزرگ شدم. از لابهلای صفحات غبارگرفتهشان دوستانی خیالی انتخاب میکردم و احساس میکردم آن شخصیتها را همراه با خودم به زمان حال میآورم و در زندگی روزمرهام به آنها جان میبخشیدم.
کتاب به من یاد داد که میتونم قویتر، محکمتر و مشتاقانهتر زندگی کنم. تونست قدرت دیدی به من بده که هرگز از اون برخوردار نبودم، حتی در ظاهر. همین یک دلیل کفایت میکنه تا کتابی که برای هیچکس اهمیتی نداره برای من تا این اندازه مهم باشه، چون زندگی من را تغییر داده.»
احمقها حرف میزنند، بزدلها سکوت میکنند و دانایان گوش میدهند.»
«هیچکس دربارهٔ زنها چیز زیادی نمیدونه، حتی خودشون. بهنظر من فروید هم نمیتونه ادعا کنه که دربارهٔ زنها زیاد میدونه. با این حال میشه اونها را به چیزی مثل الکتریسیته تشبیه کرد. فقط کافیه این جریان به نوک انگشتانت برسه تا تمام وجودت به لرزه دربیاد.
از نظر من جهان ما اونطور که روزنامهها دربارهاش صحبت میکنن به شکلی تراژیک و با بمب اتم و باروت نابود نمیشه دانیِل. جهان ما را لودگی، ابتذال و به سخره گرفتن تمام معانی و مفاهیم به نابودی میکشونه و ببین که در پسِ همین نوع نابودی هم چه مسخرگی نکبتباری پنهان شده.
آدمها ذاتاً تمایل دارن زندگی را پیچیدهتر کنن. انگار خودِ زندگی بهتنهایی و به اندازهٔ کافی چیز پیچیدهای نیست.
سعی میکنم داستانش را برات تعریف کنم اما مثل این میمونه که بخوای به کمک کلامْ فضای درونی یک کلیسای جامع عظیم را توصیف کنی. فقط میتونی بگی فضایی بسیار بزرگ که تعداد زیادی ستون مخروطیشکل با فاصلههایی معین سقفش را نگه داشتن. میبینی؟ هیچ زیبایی نداره.»
وقتی زندگی پوچتر و توخالیتر باشد زمان هم سریعتر میگذرد. زندگیهای بیمعنا، مثل قطارهایی هستند که در ایستگاه تو توقف نمیکنند، با سرعت تو را پشت سر میگذارند و میروند.
«بنا بر سنت قدیم، وقتی کسی برای اولینبار وارد این مکان میشه باید یک کتاب انتخاب کنه، هرچی که خودش بخواد. و از اون لحظه به بعد باید سرپرستی کتابی را که انتخاب کرده بر عهده بگیره. باید دائماً کنترلش کنه و مطمئن بشه که این کتاب ناپدید نشده و در جای خودش درون این قفسهها به زندگی ادامه میده. این یک تعهد خیلی خیلی مهمه دانیِل، تعهدی به زندگی و به انسان. امروز نوبت به تو رسیده تا کتابت را انتخاب کنی.»
حماقت بیانتهای بشری همواره ما را وا میدارد به کس یا چیزی وابسته شویم که بیش از هر چیز یا هرکس دیگر به ما آسیب میرساند و رنج و درد را بر وجودمان هموار میسازد
شما زنها بیشتر به ندای قلبتون گوش میکنین تا مهملاتی که از اطراف به گوشتون میرسن. به خاطر همینه که بیشتر زندگی میکنین.»
احساس میکردم درون هر یک از آن جلدهای چرمی، کهکشانی ناشناخته وجود دارد که انتظار میکشد شخصی به آن راه پیدا کرده و کشفش کند تا شاید از دل آن جهان کشفشده دنیاهای جدیدتری خلق شوند؛ غافل از اینکه بیرون از آن دیوارها، خارج از جهان اسرارآمیز آن قفسهها، مردم فقط روز را به شب میرساندند و اجازه میدادند زمان باارزششان صرف مسابقات فوتبال و برنامههای بیمحتوای رادیویی شود و از اینکه به چیزهایی جز مسائل شکم به پایین فکر نمیکردند کاملاً شاد و خوشحال بودند.
گاهی اوقات، مهم این نیست که چه چیزی را به دیگری عطا میکنی، مهم اینه که به خاطرش از چه چیزی دست میکشی.
هنر کتابخوانی بهآهستگی در حال مردن است، اینکه کتاب خواندن یک آئین درونی است و کتابها آینههایی هستند که آنچه را در وجود خودمان داریم به ما نشان میدهند، اینکه وقتی ما کتاب میخوانیم این کار را با تمام روح و جسممان انجام میدهیم، اینکه کتاب روح و جسم ما را به هم پیوند میدهد تا از ما انسانی بزرگ بسازد و اینکه امروز، انسانهای بزرگ، بیش از هر زمان دیگری در جهان ما کمیاب شدهاند.
تا وقتی یک نفر هست که ما را به خاطر میآره، ما وجود داریم و به زندگی ادامه میدیم.
خندهداره که چقدر ما دیگران را قضاوت میکنیم اما هیچوقت نمیتونیم دایرهٔ بدبختی و حقارت خودمون را تشخیص بدیم تا اینکه یک روز میبینیم هیچکدام از اون آدمها دیگه نیستن. تا اینکه متوجه میشیم اونها را از ما گرفتن. اونها از ما گرفته میشن چون هیچوقت متعلق به ما نبودن…
چه حد از انسانهای زبونی که به دلیل ترس به چاپلوسی روی میآورند نفرت دارد. انسانهایی ذلیل که هرگاه او قدم به فضایی میگذاشت مثل فرش پادری، خود را به زیر دست و پایش میانداختند و مجیزش را میگفتند. آلدایا هر انسان مجیزگو، ترسو و هر شخصی را که از هر نظر، چه جسمی، چه روحی یا اخلاقی از خود ضعف نشان میداد بهشدت تحقیر میکرد. پس عملاً وقتی با پسرکی از طبقهٔ نهچندان ممتاز جامعه، در مقام شاگرد مغازه، برخورد کرد که جرأت و شهامت تمسخر مردی چون او را داشت به این نتیجه رسید که به مغازهٔ کلاهفروشی ایدهآل خود قدم گذاشته و بلافاصله تعداد سفارش خود را به دو برابر تعداد اولیه افزایش داد.
اگر خواننده جدید سایت «» هستید!
شما در حال خواندن سایت ( دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون میشویم اگر:
– سایت رو در مرورگر خود بوکمارک کنید.
-مشترک فید یا RSS شوید.
– شبکههای اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام – صفحه اینستاگرام ما
– برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:
شوروی و سوسیالیستها هم برای خود سبک معماری خاصی داشتند. در مواردی باشکوه، در مواردی خشن و در معدودی موارد مفهومی و زیبا.
چیز جالب در آنها هدف ساخت آنها بود: بزرگداشت مبارزات میهنی و پیشرفتهایی که در سایه دولتهای چپ به دست آمده بودند.…
امروز مصادف است با زادروز هرژه. به همین خاطر این پست را به صورت مشروح اختصاص میدهیم به این نوستالژی دوران کودکیمان:
«نیروهای ویلهلم دوم قیصر آلمان وارد بلژیک شدهاند.» این را زنانی میگویند که جلوی یکی از…
یک عکاس از هوش مصنوعی (AI) استفاده کرده است تا تصور کند شخصیتهای تاریخی مانند آل کاپون، بنجامین فرانکلین و شارون تیت اگر امروز به دنیا میآمدند چه شکلی بودند.
این عکاس به نام آلپر یسیلاتس که در استانبول ترکیه زندگی میکند، پرتره های فوق…
مجموعه فیلم ارباب حلقهها به کارگردانی پیتر جکسون و بر اساس رمان فانتزی حماسی نوشته جی. آر. آر. تالکین، دارای شخصیتهای متنوعی بود. برخی از آنها اینها هستند:
فرودو بگینز (با بازی الیجا وود): قهرمان داستان، فرودو، هابیتی است که تبدیل به…
در مورد درونگراها بسیار مطلب نوشتهام. یک زمانی درونگرایی در جامعه خیلی تابو بود و هنوز هم مقداری است.
خود من به عنوان یک درونگرا زمانی از درونگرایی خود شرمنده بودم. اما بعدا متوجه شدم که درونگرایی یک ویژگی شخصی است. درونگراهایی یک طیف…
در طی دههها و قرنهای انسانهای اختراعات گوناگونی کردهاند. از برخی از آنها در ابتدای امر تصور میشد که استقبال خوبی شود، اما در نهایت فراموش شدند، برخی با تغییرات نه چندان بنیادین همچنان به همان صورت تولید میشوند، برخی با تغییرات جدی و…