چرایی اوج‌گرفتن سوادآموختگی در اروپای غربی در میانه قرن هجدهم و حتی قبل از آن – توصیه کتاب انسان کژگونه – 1pezeshk


سایه‌ی باسوادی صرفاً با ظهور خط و نگارش بر جهان افکنده نشد، هرچند پیدایش خط به شتاب‌گرفتن آهنگ باسوادی کمک کرد. بیش از هزاران سال بود که جوامع قدرتمند و موفق با خط و نگارش آشنا بودند. قدمت نوشتن به پنج هزار سال پیش می‌رسد. بااین‌حال، تا چندی پیش سطح باسوادی جوامع هرگز از ده‌ درصد فراتر نرفت و معمولاً تعداد افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشتند بسیار کمتر از این مقدار بود.

در قرن شانزدهم مهارت خواندن و نوشتن همچون آتش به پنبه‌زار اروپای غربی افتاد و تا سال ۱۷۵۰ میلادی موج‌زنان بسیاری از کلان‌شهرها و کشورهای جهان‌ را در هم نوردید. به‌یک‌باره، جهانیان چشم گشودند و کشورهای ایتالیا، فرانسه، هلند، بریتانیا، سوئد و آلمان را باسوادترین کشورهای جهان یافتند. بیش از نیمی از جمعیت این کشورها سواد خواندن و نوشتن داشتند و ناشران حتی یک لحظه از انتشار جزوه‌ها و کتب متعدد دست نمی‌کشیدند. وقتی به نمودار تصویری زیر می‌نگرید و چگونگی گسترش باسوادی را طی سال‌های ۱۵۵۰ تا ۱۹۰۰ در جهان مشاهده می‌کنید، به یاد داشته باشید که در لایه‌های زیرین امواج متلاطم سوادآموختگی، تغییرات روان‌شناختی و عصب‌شناختی سترگی در مغز انسان‌ در جریان بوده است. به‌طور میانگین و درمجموع، طی قرون متمادی حافظه‌ی واژگانی انسانِ باسواد رشد کرد، شبکه‌ی عصبی پردازش تشخیص چهره‌‌ی سوی نیم‌کره‌ی راست متمایل و جسم پینه‌ای مغز ضخیم‌تر شد.

چرایی اوج‌گرفتن سوادآموختگی در اروپای غربی، آن‌هم در این دوره‌ی تاریخی، به‌درستی مشخص نیست. در این دوران هنوز امواج خروشان رشد اقتصادی و ابداعات و اکتشافات عصر انقلاب صنعتی به سواحل بریتانیا نرسیده بود. این موج بعدها و در زودترین زمان ممکن اواخر قرن هجدهم میلادی به دیگر سرزمین‌های اروپا می‌رسید. بنابراین، نمی‌توان محرک‌ها و فرصت‌هایی را که در اثر انقلاب صنعتی خلق شد علت اوج‌گرفتن سوادآموختگی اروپای غربی دانست. به همین سیاق، می‌توان چنین استدلال کرد که افزایش نرخ باسوادی از تبعات نظام سیاسی یا نضج‌گیری افکار سیاسی تکثرگرایانه نیست؛ زیرا این تحولات سیاسی تا پیش از پایان قرن هفدهم و وقوع انقلاب شکوهمند (۱۶۸۸ م.) که طی آن، دولت مشروطه‌ی سلطنتی به‌تدریج در بریتانیا روی کار آمد، هنوز رخ نداده بود. در واقع، باسوادی در بسیاری از جوامع اروپایی و آمریکایی مدت‌ها پیش از آنکه آموزش همگانی اجباری شود، به‌گونه‌ی چشمگیر و پایداری رشد کرده بود. البته این بدان معنا نیست که ثروت، دمکراسی و بودجه‌های دولتی در رشد و تقویت باسوادی بی‌تأثیر بوده؛ بلکه نکته اینجاست که این عوامل مدت‌ها پس از آنکه باسوادی به پدیده‌ای عمومی تبدیل شد تازه نقش‌آفرینی خود را آغاز کردند. اگر چنین است، پس چه عللی به رشد فوران‌گونه‌ی باسوادی در جامعه دامن زد؟

 

شیوع این پدیده سال ۱۵۱۷ پس از برگزاری جشن هالووین در شهر کوچک ویتنبرگ[۲۶] آلمان آغاز شد. کشیش اندیشمندی به نام مارتین لوتر رساله‌ی نودوپنج‌ماده‌ای خود را نوشت و در آن، رسوم دین‌داری کلیسای کاتولیک‌، بهشت‌فروشی و عفو‌فروشی کاتولیک‌ها را به چالش کشید. کاتولیک‌ها در آن دوران می‌توانستند عفو‌نامه‌هایی را از کلیسا بخرند تا با توسل به آن، از مدت زمان حضور عزیزان ازدست‌رفته‌شان در عالم برزخ بکاهند یا صعوبت توبه‌ی خود را از گناهانی که مرتکب شده‌اند تقلیل دهند. رساله‌ی نودوپنج‌ماده‌ای مارتین لوتر اصلاحات پروتستانتیسم را در اروپا شعله‌ور کرد. لوتر تکفیر شد و با شجاعت برابر اتهاماتی که به وی وارد می‌کردند ایستاد و همین ایستادگی و شجاعت بر شهرت و نفوذ او افزود. امواج خروشان نوشته‌های بعدی لوتر درباره‌ی الهیات، سیاست‌های اجتماعی و شیوه‌ی زندگی انسان مسیحی از مأمن و پناهگاه او در ویتنبرگ فراتر رفت و ندای لوتر در اروپا و بعدتر در سراسر جهان طنین‌انداز شد. پروتستانتیسم آن‌سوی سرزمین آلمان‌ها در هلند و بریتانیا و بعدها در دیگر کشورهای مستعمره‌ی امپراتوری بریتانیا در آمریکای شمالی، نیوزلند و استرالیا ریشه‌های قدرتمندی دوانید. امروزه قرائت‌های متفاوتی از پروتستانتیسم در آمریکای جنوبی، چین، اقیانوسیه و آفریقا در حال رشد و نمو است. عمیق‌ترین مفهوم پروتستانتیسم در این نکته نهفته است که انسان، زن یا مرد، باید با خداوند و حضرت مسیح رابطه‌ی فردی و یگانه‌ای داشته باشد و برای نیل به این مقصود باید بتواند به‌تنهایی و مستقل از دیگران کتاب مقدس انجیل را بخواند و تفسیر کند. بنابراین، دیگر به کشیشان، کارشناسان دین یا دیگر نهادهای قدرت همچون کلیسا نیاز ندارد. این اصل که فقط کتاب مقدس را معیار و مبنا قرار می‌داد بدان معنا بود که انسان برای رابطه با خداوند باید خواندن بیاموزد و ازآنجاکه همگان زبان لاتین را به فصاحت نمی‌دانستند، لازم بود انجیل به زبان‌های محلی ترجمه شود.

لوتر نه‌فقط انجیل را به زبان آلمانی برگرداند، اقدامی که جامعه به‌شدت از آن استقبال کرد، بلکه درباره‌ی اهمیت سوادآموختگی سخن بسیار گفت. طبیعی است مسیری که وی در آن گام نهاد صعب و دشوار بود؛ زیرا برحسب تخمین در آن ایام فقط یک درصد از آلمانی‌زبان‌ها توانایی خواندن و نوشتن داشتند. لوتر رسالت خود را از ساکسونی

شاهزاده‌نشینی که در آن می‌زیست آغاز و حاکمان را وادار کرد مسئولیت آموزش همگانی جامعه را به عهده گیرند. سال ۱۵۲۴ او برای اعضای انجمن‌های شهرهای آلمانی جزوه‌ای نوشت و به آن‌ها یادآور شد که باید مدارس مسیحی احداث کرده، از دین مسیح پاسداری کنند. لوتر در این نوشته و دیگر آثار خود والدین و حاکمان را تشویق می‌کرد با احداث مدارس خواندن کتاب مقدس را به کودکان بیاموزند. ازآنجاکه بسیاری از دوک‌ها و شاهزادگان امپراتوری روم مقدس به‌تدریج به پروتستانتیسم می‌گرویدند، الگوی لوتر در ساکسونی را چراغ راه خود قرار دادند. در پی این تحولات بود که توانایی خواندن و نوشتن همگام با گسترش پروتستانتیسم رشد کرد و جوامع اروپایی ازجمله بریتانیا و هلند را در بر گرفت. این در حالی بود که فقط آلمان آموزش همگانی و کسب مهارت خواندن را به‌طور رسمی اجباری کرده بود و این مسئولیت مقدس بر عهده‌ی دولت و حاکمان قرار داشت.

پیوند تاریخی میان پروتستانتیسم و سوادآموختگی به‌خوبی مستند است. تصویر شماره‌ی یک آشکارا نشان می‌دهد آهنگ باسوادی در جوامعی که پروتستانتیسم در آن‌ها ریشه‌های عمیق‌تری داشت، سرعت چشمگیری داشته؛ به‌گونه‌ای که اواخر سال ۱۹۰۰ هرچه پروتستانتیسم در جامعه‌ای مسلط‌تر بود، درصد بیشتری از مردم با‌سواد بودند. تقریباً تمام بزرگ‌سالان بریتانیا، سوئد و هلند باسواد شدند. این در حالی بود که در بهترین حالت فقط نیمی از مردم کشورهای اروپایی کاتولیک‌مذهب نظیر اسپانیا و ایتالیا سواد خواندن و نوشتن داشتند. در آستانه‌ی ورود به قرن بیستم، چنانچه از میزان نفوذ پروتستانتیسم در کشوری آگاه باشیم، می‌توانیم تنوع و آهنگ باسوادی در جوامع متعدد اروپایی را با صحت پنجاه درصد تشخیص دهیم.[[۲۹]] مشکل دیگری که اغلب در این روابط هم‌بستگی و دیگر تحلیل‌های مشابه وجود دارد و میان پروتستانتیسم، سوادآموختگی و نظام آموزش همگانی پیوند متناظری برقرار ‌می‌کند آن است که به‌درستی نمی‌دانیم آیا سوادآموختگی مردم را به پروتستانتیسم سوق داد یا مردم در اثر گرایش به پروتستانتیسم به خواندن روی آوردند. شاید هم در آستانه‌ی قرن بیستم پروتستانتیسم و آموزش همگانی در اثر رونق اقتصادی، استقرار حکومت‌های منتخب و توسعه‌ی فناوری، ازجمله صنعت چاپ، همگام با هم رشد کرده باشند. خوشبختانه، تاریخ همچون آزمایشگاهی طبیعی، تجربه‌ی عینی و جالبی را برابر دیدگان ما قرار داده است. در کشور پروس وضعیتی ایجاد شد که دو اقتصاددان آلمانی، ساشا بکر و لاجر ووسمان،[۳۰] آن را کشف کردند. نمونه‌ی پروس از چند جهت برای تحقیق جالب‌توجه و حائز اهمیت است. نخست آنکه پروس اول کشوری بود که نطفه‌ی آزادی ادیان از همان ابتدا در آن بسته شد و پرورش یافت. فردریک کبیر، پادشاه پروس، ابتدای سال ۱۷۴۰ میلادی اعلام کرد هرکس باید راه رستگاری و سعادت خود را به‌گونه‌ای که خود صلاح می‌داند بیابد. این اقدام وی در عمل به‌معنای آزادی دین و مذهب بود؛ به این معنا که مردم آزادند بدون زور و اجبار حاکمان، دین و مذهب خود را برگزینند. دوم آنکه پروس قوانین و نهاد‌های حکومتی منسجم و یکدستی را در سراسر قلمرو خود گسترانده بود. پیش‌تر این نگرانی وجود داشت که میان سوادآموختگی و پروتستانتیسم به‌واسطه‌ی پیوند‌های پنهانی‌ای که میان دین و حکومت وجود دارد، رابطه‌ی علی‌حده‌ای شکل گرفته باشد؛ اما آنچه در پروس روی داد، این نگرانی را تا اندازه‌ی بسیاری رفع کرد.

تجزیه‌وتحلیل نتایج سرشماری سال ۱۸۷۱ پروس نشان می‌دهد در مناطقی که پروتستان‌های بیشتری در آن سکونت داشتند، نرخ باسوادی بالاتر است و افراد کمتری برای فراگیری این مهارت به مدارس محلی سر می‌زدند. این رابطه حتی زمانی که متغیر شهرنشینی و بافتار جمعیتی را در محاسبات آماری ثابت بگیریم نیز معتبر است. پیوندی که میان پروتستانتیسم و سوادآموختگی وجود دارد بیش از هر زمان دیگری سال ۱۸۱۶ و پیش از انقلاب صنعتی در آلمان پدیدار شد. به همین دلیل است که می‌توان گفت پیوند میان دین و آموزش/ باسوادی الزاماً معلول صنعتی‌شدن و رشد اقتصادی ناشی از آن نیست. بااین‌همه، تا اینجا آنچه درباره‌ی پیوند میان پروتستانتیسم، سوادآموختگی و آموزش همگانی عنوان شد، صرفاً مبتنی بر رابطه‌ی هم‌بستگی[۳۱] بود و همه‌ی ما به‌خوبی می‌دانیم که نمی‌توان از دل رابطه‌ی هم‌بستگی ساده پیوند‌های علی‌معلولی را نتیجه گرفت. روابط علی و معلولی فقط درآزمایشگاه‌ها اثبات می‌شود. بااین‌حال، امروزه چنین تلقی‌ای دیگر درست نیست و پژوهشگران شیوه‌های هوشمندانه‌ای ابداع کرده‌اند تا با استفاده از رویدادهای جهان واقعی داده‌های شبه‌تجربی استخراج کنند. در پروس، گسترش پروتستانتیسم از شهر ویتنبرگ آغاز شد. به‌قول مارتین لوتر، همچون سنگی که درون برکه‌ای پرتاب شود، امواج مداومی ایجاد کرد. به همین علت، سال ۱۸۷۱ هرچه منطقه‌ای از شهر ویتنبرگ دورتر می‌شد، میزان جمعیت پروتستان آن شهر کمتر بود، به‌گونه‌ای که با هر صد کیلومتر فاصله‌گرفتن از شهر ویتنبرگ، ده درصد از جمعیت پروتستان‌ها کاهش می‌یافت (نمودار شماره‌ی ۲). حتی اگر تأثیر تمام متغیر‌های اقتصادی، جمعیتی و جغرافیایی را در محاسبات آماری ثابت بگیریم، بازهم چنین رابطه‌ای برقرار می‌ماند. بنابراین، مجاورت با کانون فوران پروتستانتیسم و جنبش اصلاح دین، یعنی شهر ویتنبرگ را می‌توان علت شیوع پروتستانتیسم در پروس تلقی کرد. بدیهی است عوامل دیگری همچون شهرنشینی نیز در این فرایند مؤثر بوده؛ اما در بافتار پروس، مجاورت با ویتنبرگ که پس از سال ۱۵۱۷ خود به مهم‌ترین کانون تحولات تبدیل شد، بی‌شک تأثیر مهم و مستقلی بر پروتستانتیسم داشت. الگوی دایره‌ای گسترش پروتستانتیسم (همان امواجی که لوتر از آن دم می‌زد) به ما امکان می‌دهد از منظر آماری موقعیت مکانی یک منطقه را مستقل از دیگر متغیرها به‌عنوان یکی از علل گسترش پروتستانتیسم در نظر بگیریم و شیوع پروتستانتیسم را با مقیاس دوری و نزدیکی از ویتنبرگ بسنجیم، بی‌آنکه بخواهیم آن را به عوامل دیگری همچون نرخ باسوادی بالاتر یا متغیرهای دیگر نسبت بدهیم. از منظری دیگر نیز می‌توان فاصله با ویتنبرگ را معیار گرفت، با این نگاه که شاید هر ایالت برای امتحان هم که شده، به نسبت فاصله‌ای که با ویتنبرگ دارد، میزانی از پروتستانتیسم را در قلمرو خود هضم کرده تا طعم آن را بچشد. آگاهی از فاصله‌ی هر ایالت با شهر ویتنبرگ کمک می‌کند دریابیم هر منطقه چه مقدار از پروتستانتیسم را در خود هضم کرده است. در گام بعدی باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا این میزان از پروتستانتیسم همچنان با افزایش آهنگ باسوادی نسبتی دارد و آیا به‌راستی شیوع پروتستانتیسم سوادآموختگی را قوام بخشیده است؟

نتایج به‌دست‌آمده از این روش آماری پردنگ‌وفنگ تکان‌دهنده است. در شهرهای نزدیک‌تر به ویتنبرگ نه‌فقط جمعیت پروتسستان‌ها بیشتر است، بلکه به همان اندازه آهنگ باسوادی شتابان‌تری دارند و تعداد مدارس نیز در آن مناطق افزون‌تر است. این بدان معناست که موج پروتستانتیسم که در نتیجه‌ی جنبش اصلاحات دین پدید آمد، با خود جریانی از باسوادی و مدرسه‌سازی به راه انداخت. سال ۱۸۷۱ نه‌فقط پروس در قیاس با دیگر مناطق جمعیت باسوادتری داشت، بلکه آهنگ باسوادی در ایالت‌هایی که کاملاً پروتستان بودند در مقایسه با ایالت‌های کاتولیک‌نشین بیست صدک[۳۳] بالاتر بود.

یزان درصد پروتستان‌ها در ایالت‌های پروس در سال ۱۸۷۱. این نقشه برخی از شهرهای آلمان را نشان می‌دهد که آشکارا نقطه‌ی کانونی جنبش اصلاحات به‌شمار می‌روند. ماینز و ویتنبرگ شهرهای مستقلی هستند که یوهان گوتنبرگ دستگاه چاپ افسانه‌ای خود را آنجا اختراع کرد و به کار گرفت.

طی قرن نوزدهم در بیشتر شهرهای اروپایی که مبلغان مذهبی در آن فعال بوده‌اند، تقریباً چنین الگویی مشاهده می‌شود. به‌گواه آزمون‌هایی که از داوطلبان استخدام در ارتش به عمل آمد، مشخص شد در سوئیسِ قرن نوزدهم آثار بیشتری از جنبش اصلاحات دین وجود دارد. جوانانی که اهل ایالت‌های تمام‌پروتستان‌نشین بودند، در مقایسه با جوانانی که از ایالت‌های تمام‌کاتولیک‌نشین می‌آمدند، نه‌فقط در آزمون خواندن یازده صدک بهتر عمل می‌کردند، بلکه این برتری را در دیگر مهارت‌ها ازجمله ریاضی، تاریخ و نگارش نیز حفظ کرده بودند. این مطابق با همان الگویی بود که پیش‌تر در پروس نیز مشاهده شد. شهرهایی که به دو کانون اصلاحات دینی در سوئیس، یعنی زوریخ و ژنو، نزدیک‌تر بودند پروتستان‌های بیشتری هم داشتند. این در حالی است که نزدیکی به دو شهر کانونی دیگر، یعنی برن و باسل، چنین رابطه‌ای را نشان نمی‌دهد. این داده‌ها فرصتی ایجاد می‌کند تا دریابیم که پروتستانتیسم نه‌فقط رانشگر نرخ باسوادی بوده، بلکه تأثیر مثبتی بر نگارش و ریاضیات هم داشته است.

ظاهراً آن اندازه که تعهدات مذهبی و دینی برای گسترش سوادآموختگی مهم و حیاتی بوده، منافع مادی و فرصت‌های اقتصادی چنین نقشی نداشته است. البته لوتر و باقی رهبران جنبش اصلاحات دینی عاشق برافروختن شعله‌های سوادآموختگی، علم و دانش نبودند یا قصد آن‌ها منافع مادی و اقتصادی‌ای نبود که طی قرون بعد در اثر گسترش این مهارت در جامعه ایجاد می‌شد؛ بلکه آن‌ها اصل «فقط کتاب مقدس» را این‌طور تفسیر می‌کردند که یگانه راه رسیدن به سعادت ابدی ارتباط مستقیم با خداوند است و برای آن‌ها چه چیزی می‌توانست از این مهم‌تر باشد. خانواده‌های روستایی و کشاورزان نیز که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دادند، به قصد ارتقای شغل یا بهبود وضعیت مادی و اقتصادی باسوادی پیشه نمی‌کردند. آن‌ها معتقد بودند انسان باید باسواد باشد تا بتواند به‌تنهایی انجیل بخواند، رابطه‌ی خود را با خداوند مستحکم کند و شخصیت اخلاقی و مذهبی خود را بسازد. قرن‌ها بعد، زمانی که امواج سهمگین انقلاب صنعتی به آلمان و سرزمین‌های پیرامون آن رسید، گنجینه‌ی کشاورزان باسواد در کنار انبوه مدارس محلی‌ای که پروتستان‌ها تأسیس کرده بودند، نیروی کار ماهر و چیره‌دستی پرورانده بود که در نتیجه‌ی آن، توسعه‌ی اقتصادی خارق‌العاده‌ای رقم خورد و آتش فروزان انقلاب صنعتی دوم با تمام توان در آلمان شعله‌ور شد.

حتی اگر امروز مناطقی از جهان را با هم مقایسه کنیم که مبلغان مذهبی پروتستان یا کاتولیک در آن به تبلیغ دین مسیحیت مشغول بودند، آشکارا تعهد پروتستان‌ها به سوادآموختگی مشاهده می‌شود. سال ۱۹۰۰ آفریقا سرزمینی بود که بیشتر مبلغان مسیحی در آن منطقه فعالیت داشتند. یک سده بعد، آهنگ باسوادی در آن منطقه چشمگیر شد و این‌همه در حالی رقم خورد که مبلغان پروتستان همان ابتدای کار، رقبای کاتولیک خود را از میدان بیرون کرده بودند. مقایسه‌ی یک‌به‌یک فعالیت مبلغان مذهبی کاتولیک و پروتستان آشکار می‌کند در مناطقی که پروتستان‌ها مسیحیت را ترویج می‌کردند، آهنگ باسوادی شانزده صدک نسبت به مناطقی که کاتولیک‌ها فعالیت داشتند بیشتر است. به همین قیاس، کسانی که در جوامعی زندگی می‌کنند که از منظر تاریخی مبلغان مذهبی پروتستان در آن فعالیت بیشتری داشته‌اند، نسبت به مردمی که بیشتر با مبلغان کاتولیک معاشرت داشته‌اند به‌طور میانگین ۶/ ۱ سال بیش از همتایان خود درس خوانده‌اند. این‌ها تفاوت‌های تأمل‌برانگیزی است؛ زیرا میانگین حضور آفریقایی‌ها در آموزش‌های رسمی در پایان سده‌ی بیستم به‌طور میانگین از سه سال تجاوز نمی‌کرد و فقط نیمی از بزرگ‌سالان سواد خواندن و نوشتن داشتند. این نتایج، مستقل از حجم گسترده‌ای از عوامل جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و مالی است که در وضعیت فعلی برای گسترش تحصیلات و آموزش در آفریقا هزینه می‌شود و البته تفاوت چندانی هم در رشد باسوادی ایجاد نمی‌کند.

رقابت میان مبلغان مذهبی تفاوت‌های معناداری ایجاد کرد. مبلغان پروتستان و کاتولیک هرگاه برای تسخیر روح مردم رودرروی هم قرار می‌گرفتند، به یک اندازه بر اهمیت خواندن و نوشتن تأکید می‌کردند. در واقع، هیچ مشخص نیست اگر رقابت میان مبلغان پروتستان که مسحور باسوادی بودند با مبلغان کاتولیک شکل نمی‌گرفت، آیا مبلغان کاتولیک‌مذهب بازهم به همان اندازه بر باسوادی تأکید می‌کردند. علاوه‌بر این، تحلیل داده‌های به‌دست‌آمده از آفریقا ثابت می‌کند مبلغان پروتستان نه‌فقط به ساخت مدارس همگانی اهتمام می‌ورزیدند، بلکه فرهنگ اهمیت‌دادن به سوادآموختگی را میان جوامع آفریقایی بسط دادند. این تحولات هم‌راستا با تحولاتی است که در اروپای قرن شانزدهم و هفدهم روی داد؛ زمانه‌ای که مبلغان کاتولیک نیز در اثر تأکید فراوان پروتستان‌ها بر سوادآموختگی به این نحله‌ی فکری گرایش پیدا کردند.

پروتستانتیسم لوتری نه‌فقط سبب شد کلیسای کاتولیک در رقابت با رقیب خود سامان تازه‌ای بگیرد، بلکه بنیان‌های این اندیشه‌ی جهانی را پی‌ریزی کرد که دولت‌ها موظف‌اند مسئولیت آموزش عمومی جامعه‌ی خود را عهده‌دار شوند. لوتر از همان ابتدای کار نه‌فقط والدین را وادار می‌کرد مراقب باشند فرزندانشان خواندن و نوشتن بیاموزند، بلکه دوک‌ها و شاهزادگان آلمانی را مکلف کرد با تأمین بودجه‌ی ساخت مدارس عمومی، آموزش همگانی جامعه را به عهده گیرند. نیروی پیشران گسترش آموزش همگانی که از دین و مذهب الهام می‌گرفت، پروس را به الگویی تبدیل کرد که در آن، آموزش عمومی با بودجه‌ی دولتی تکوین یافت و بعدها کشورهایی همچون بریتانیا و ایالات متحده‌ی آمریکا از این الگو پیروی کردند.

اصل «فقط کتاب مقدس» به‌طرز چشمگیری ابتدا در اروپا و بعدها در سراسر جهان به باسوادی زنان دامن زد. برای مثال، در شهر براندنبرگ در قرن شانزدهم تعداد مدارس پسرانه تقریباً دوبرابر شد و از پنجاه‌وپنج مدرسه به صد مدرسه افزایش یافت. این در حالی بود که تعداد مدارس دخترانه بیش از ده ‌برابر رشد کرد و از چهار مدرسه به چهل‌وپنج مدرسه رسید. بعدها در سال ۱۸۱۶ هرچه درصد پروتستان‌ها در شهر یا ایالتی بیشتر می‌شد، به همان میزان نیز آهنگ ثبت‌نام دختران برای حضور در مدارس به نسبت پسران افزایش پیدا می‌کرد. اگر فاصله‌ی هر ایالت با ویتنبرگ را به‌عنوان معیار شبه‌تجربی در نظر بگیریم تا از این رهگذر تفاوت‌های میان گرایش‌های پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها و تبعات ناشی از جنبش اصلاحات دینی را دریابیم، بازهم ثابت می‌شود که پروتستانتیسم باعث افزایش چشمگیر سوادآموختگی زنان بوده است. خارج از مرزهای اروپا به همان میزان که مسیحیت در جهان رشد کرد، پروتستانتیسم نیز بر تحصیلات دختران تأثیر گذاشت. برای مثال، در هند و آفریقا اولین مبلغان دینی پروتستان در مقایسه با رقبای کاتولیک خود تأثیر بسیار چشمگیرتری بر تحصیلات و مهارت خواندن و نوشتن دختران گذاشتند. تأثیر پروتستانتیسم بر باسوادی دختران اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا مادران تحصیل‌کرده در مقایسه با مادران بی‌سواد، فرزندانی کمتر، سالم‌تر، باهوش‌تر و ثروتمندتر داشتند. جنبش اصلاحات دینی سال ۱۵۶۰ به اسکاتلند رسید و بر پایه‌ی آموزش عمومی رایگان برای همه استوار شد. اولین مدرسه‌ی محلی که بودجه‌ی آن از طریق مالیات تأمین می‌شد، سال ۱۶۶۳ در اسکاتلند تأسیس شد و سال ۱۶۴۶ توسعه یافت. تجربیات ابتدایی آموزش همگانی در سطح جهانی خیلی زود جمعی از درخشان‌ترین اندیشمندان و روشن‌فکران را، از دیوید هیوم گرفته تا آدام اسمیت، به جهانیان معرفی کرد و اسکاتلند در دل همین تحولات دوران روشنگری قد کشید. طی قرن هجدهم سلطه‌ی روشن‌فکری در این منطقه‌ی کوچک از جهان الهام‌بخش ولتر شد تا به نوشتن روی آورد و هم او بود که نوشت: «برای تمام اندیشه‌های تمدنی خود به اسکاتلند نظاره می‌کنیم.»

منبع:

کتاب انسان کژگونه – دمکراسی برآیند پانزده قرن کژدیسی جوامع غربی
نویسنده: ژوزف هنریچ
مترجم: محسن عسکری جهقی
ناشر: نشر نیماژ
تعداد صفحات: 880 صفحه


اگر خواننده جدید سایت «»  هستید!
شما در حال خواندن سایت ( دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com‌ هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
– سایت رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS شوید.
– شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرامصفحه اینستاگرام ما
– برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

در تاریخ آموزش آمریکا، در یک برهه دبیرستان‌های آمریکا برای آموزش یک مهارت ضروری برای ورود به دنیای مدرن تجهیز شدند: تایپ کردن. ظهور کلاس‌های تایپ در دبیرستان‌های ایالات متحده، فصلی جذاب در تاریخی آموزش بود.شروع  آموزش تایپ را می‌توان در…

عمو حاجی (۱۹۲۸–۲۰۲۲) مردی ایرانی بود که بیش از ۶۰ سال به حمام نکردن شهرت داشت. عمو حاجی نام واقعی او نبود بلکه لقبی بود که به این فرد مسن داده می‌شد. او در روستای دژگاه فارس در آلونک و چاله‌ای در زمین زندگی می‌کرد.از آنجایی که او…

زاویه دید خیلی مهم است. این موضوع در زندگی هم صادق است. ما گاهی عادت نگاه کردن از یک زاویه دید خاص و گسترده نکردن نگاه خود را پیدا می‌کنیم و در نتیجه برداشت خیلی عجیبی از چیزهای ساده می‌کنیم. این طوری می‌شود که کارهایمان اشتباه از آب…

چرا برخی از ساختمان‌ها و خانه‌ها خیلی ترسناک به نظر می‌رسند. اینها دسته از سکونت‌گاه‌ها طیف گسترده‌ای دارند:- آنهایی که سایه روشن شب ترسناک‌شان می‌کند و هنگام روز یک ساختمان تقریبا عادی هستند.- آنهایی که مدت‌ها متروک مانده‌اند و…

در حساب توییتر Cavid Ağa شاهان صفوی را بر اساس نوشته‌های قدیم به دقت و به صورت گرافیکی و چشم‌نوازی تصور شده‌اند.(توضیحات از ویکی پدیا)
شاه اسماعیل
بنا به نوشته‌های جیووانی ماریا دلی آنجیوللوشاه اسماعیل یکم (۱۷ ژوئیهٔ ۱۴۸۷ – ۲۳ مه…

در انیمیشن‌ها ما حیوانات را دارای شخصیت انسانی می‌کنیم، رخت و لباس به تنشان می‌کنیم، آنها را صاحب جامعه و شهر می‌کنیم و رفتارهای انسانی را به آنها منتسب می‌کنیم.اما تصور کنید که در کاری معکوس، این شخصیت‌های کارتونی را می‌توانستیم به…





منبع